فقط چمنزار می پرسد
چرا من
امید از دست داده ام؟
فقط چمنزار می پرسد
چرابا نوای نی
همپای مردگان می رقصم؟
فقط چمنزار می پرسد
چرا گلهای رز وحشی
در بیابان نمی روید؟
میدانستم مسافریید
مسافر دور
خدا نگهدارتان
دلتنگم
دلتنگ ازبی مهری
به کدامین گناه باید مجازت شوم؟
ای کاش باور میکردم
که قلب انسانها
سنگ شده است
سنگ
سخت
خارا .........
خورشید
بر اب های نیلگون
می تابد
ابرهای جادوئی
اسمان را پر می کنند
و
باران پربرکت می بارد
می بارد
می بارد
و
سیلاب
همه چیز را نابود میکند...........