خواستن

سالهای عمر گذشتند از پی هم 

چهره ام پر از خطوط تجربه است 

شادیها تنک  غمها عمیق 

اینک که در انتهای راهم 

پر از ترسم 

ترس از نیاز به دیگران 

فرزند وهمراه 

ترس از چرا گفتن ها  چرا کردن ها  نتوانستن ها 

و جه سخت است 

میخواهم  

تنها باشم 

بی ترسی   بی خاطره ای 

و پنجره را بگشایم  

افتاب را حس کنم 

قدم بزنم 

جای بنوشم 

     و بخندم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:42 ب.ظ http://emco36.mihanblog.com/

سلام پالینا مر30 سایتتون عالییییییییییه
ادامه بده دیگه هر روز سر میزنم چیزی نمی بینم
پیش منم بیا

سعید شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:38 ب.ظ

مدتها بود نبودی امیدوارم مداوم باشد
موفق باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد